نفس نفس ، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

مادرااااااااانه

دلنوشته های آقایِ پدر

1392/7/11 11:27
نویسنده : مامی
1,055 بازدید
اشتراک گذاری

دختر قشنگم
بالاخره این نه ماه تموم شد 
من و مامان خیلی وقت بود که منتظر امروز بودیم و بالاخره تو اومدی
تو اومدی و با خودت یه تیکه از بهشتُ برامون سوغات آوردی
مطمئنم که خدا تو رو به جای همه ی چیزایی که بهمون نداده به ما داده 


دختر کوچولوی من 
امروز وقتی دیدمت خیلی شبیه مامان شده بودی
شاید واسه اینه که مامان خیلی دوستت داره خیلی زیاد ، اینقدر که حتّی بعضی وقت ها به تو حسودیم می شه
وقتی نگاهت می کردم اصلا باورم نمیشد این تو بودی که با این دست و پای کوچولو اون لگد های محکمُ می زدی
بابایی وقتی خانوم پرستار آوردت پیش من با اون چشم های خوشگلت نگاهم می کردی ولی چرا دیگه گریه نمی کردی ؟ شاید هم فهمیده بودی بابا طاقت دیدن گریه تو رو نداره 


دخترنازم 
تو هم خیلی زود بزرگ می شی 
وقتی بزرگ و بزگتر می شی خیلی چیزها عوض می شه 
می دونم روزی می رسه که تو ، همه آرزوی یه مردِ عاشق خواهی شد 
و روزی می رسه که تو هم عاشق خواهی شد 
و بالاخره روزی می رسه که ناگزیر باید بابا رو با همه خاطره های شیرینت ترک کنی
و زندگی مستقلت رو شروع کنی


دخترم ، نفس 
تو زندگی هر آدمی بعضی وقتا هست که واژه ها نمی تونه احساساتُ منتقل کنه 
همه حرفایی رو که می خوای بگی ولی نمی دونی چه جوری بیانش کنی
همه اش یه جا جمع می شه تو گلوت ، می شه یه بغض . . . 
دلم می خواد بدونی از همین امروز که برای اولین بار دیدمت تا همیشه
چه پیش تو باشم و چه پیش من نباشی
بابا مثل همیشه که نه ، خیلی بیشتر از همیشه دوستت داره !


.یک مهر هزار و سیصد و نود و دو .

بیمارستان/یکروزگی

بابا حمید

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

نارینه
14 مهر 92 1:55
چشمتون روشن آقا حمید ...

قدمش مبارک باشه انشالله

امیدوارم همیشه سایه پر از مهرتون بالای سر فرشته خانومتون باشه ...


شايان
15 مهر 92 13:17
چشمتون روشن ايشاله قدمش پر خير و بركت باشه


ممنون شایان عزیزم :-*
مامان سمانه
20 مهر 92 1:42
بابا حمید واقعا" تبریک گل دخترتون از حالا کلی ملوسه و نازه اینو جدی میگم کاملا" مشخصه به مامانش رفته خیلی مراقب جفتشون باشید الان مثل همیشه به شما و عشقتون احتیاج دارن