نفس نفس ، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره

مادرااااااااانه

ده روز اول تولد

1392/7/11 12:36
نویسنده : مامی
1,966 بازدید
اشتراک گذاری

به نامِ خدایِ خوب

عکسهایِ پرنسس پاییزیِ من

روز اول تولد در بیمارستان

روز اول تولد

نفس کوچولویِ من عاشقتم مامانـــــــــــــــــــــــــــــــی

دخترم نفس

عشقمممم

جوجه اردکِ من خوب بخوابی مامان

جوجه اردکِ مامان

اینجا انقد شکله پسرا شدی که بهتره بگم مامان فدااااااااات پسرم

مامان فدات عمرم

دخترِ بی اعصابِ من :-)

جیغ بنفش

لطفا" پسردارا اینجا چشماشونو ببندنچشمک

فریاد

لازم به ذکر است که کلیه ی لُپ های پرنسس تا روز 10 تولد آب شد! و نفس نسبت به وزن تولدش 400گرم کمتر شده و این منو ناراحت کرده

3روز اول تولد نفس اصلا" می می نخورد و توی بیمارستان با شیرخشک تغذیه شد (چه روزِ بدی بود وقتی بهم گفتن عزیزم شیر نداریدل شکسته چقد گریه کردم! مادر بشی و شیر نداشته باشی)

اما به لطفِ خدا از روز 4 تولد فقط داره از شیر مامان تغذیه میکنه و ازونجایی که کلا" شکمو نیست من مجبورم یوقتایی با قاشق هم بهش شیر بدم البته نه به همین راحتیا با کلی ترفند! مثلا" وقتی یه مک میزنه باید بابایی با قاشق یکمی از شیرِ دوشیده شده من بریزه روی می می تا پرنسس تشویق بشه و فکر کنه خودش با اون فسقل تلاشش برایِ مک زدن داره اینهمه شیر جایزه میگیره/ خلاصه فیلمی شده این شیر خوردنا و بادگلو نزدناش...............

تازه خانوم کلی صورت و سینه ش هم زرده زرده/ روز اول زردیش 6 بود و روز نهم 13 ولی با این حال دکتر تشخیص دادن که نیازی به زیر دستگاه رفتن نیست و خودبخود دفع میشه

نفس به موقع برایِ شیر خوردن بیدار نمیشه! هرچی ماساژ میدیم یا دست و رو میشوریم انگار نه انگار یهو میبینی 5 یا 6 ساعته شیر نخورده! یکی میگه باید بیدارش کنین تا 2الی3ساعت یکبار بخوره/اون یکی میگه هروقت گرسنه بشه خودش میخوره....

خدایا خودت داری میبینی با بخشیدنِ این فرشته کوچولوت چه انرژی ای توی خونه مون  موج میزنه

خودت داری میبینی کنار هر لبخندمون یه خدایا شکرت گفتن حداقل کاریه که میکنیم

داری میبینی که چجوری هم من هم حمید واسه منتظرا دعا میکنیم/ پس ملتمسانه ازت میخوام همه ی فرشته ها رو برای پدر مادرا حفظ کنی و هرچه زودتر دلِ همه ی منتظرا رو شادِ شاد کنی/ اگه الان دارن اینهمه به درگاهت التماس میکنن مطئن باش با اومدنِ فرشته شون توی هرثانیه از زندگیشون بیادتن....

مهربون خدا شکــــــــــــــــــــــر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (40)

مموی عطربرنج
11 مهر 92 15:31
عزیزمممممممممم...
خیلی مبارکه! خیلیییییییییییییییی!
منم هفته دیگه میرم برای آوردن نی نی...
دعا کن نی نی م زردی نداشته باشه و صحیح و سالم باشه...
نمی دونی چقدر دوست دارم از الان تو آغوشش بکشم...
خیلی مواظب خودت باش عزیزم...خیلی...نفس رو هم ببوس!

مرسی عزیزم/ واااااای ایشالا زودتر این 7روز بگذره و بغل بگیری گل دخترت رو/ نفس هم بابت زردی اصن بستری نشده چون عدد 13 برای روز نهم تولد زیاد نیس دوستم نگران نباش :-*
نسرین (عزیز دل مامان بابا)
11 مهر 92 18:08
عزیزمممم چقد نازه واقعا نفسه. چقد چشاش درشته ماشالا. ایشالا قدمش مبارک.
کوشولوی منم 2 ماه دیگه میاد. برام دعا کن.

مرسی خاله جون/ امیدوارم شمام بسلامتی نی نی نازتونو بدنیا بیارین, دیگه چیزی نمونده :-)

فرشته
12 مهر 92 11:39
عزیزمممممم خیلی نازه قدمش مبارک باشه

مرسی دوستِ نازنینم :-*

غزال مامان آرتین
12 مهر 92 12:17
کاش حال الان منو میفهمیدی! با ناباوری یک ربع دارم عکسای کنجد کوچولو رو میبینم! انقدر سر گرم شیطنتای پسرکم شدم که یادم نبود که کنجد کوچولو وقت اومدنشه و چقدررررررررر الان سورپرایز شدم. شوکه شدم. با دیدن روی ماهش اشکم سرازیر شد. باورم نمیشد تو هم مامان شدی! یادته چقدر آرزو داشتی؟ دیدی خدا جواب همه مهربونیهاتو و قلب مهربونتو داد؟ خیلی خوشحالم مادر شدی... وچقدر نفس کوچولوی عزیز ما خوشبخته که همچین مادری داره...
نفس جون من همیشه بهت سر میزدم و لی وقت کامنت گذاشتن نداشتم. خودت کم کم میبینی بچه داری شدن یعنی چی! دیگه فرصت شونه کردن موهاتو هم نداری :-))))
روی ماهتو میبوسم دوست خویم و از صمیم قلب بهترینها رو برات ارزو میکنم. امیدوارم تا همیشهههه کنار هم باشین.
از بوی بهشت لذت ببر و از طرف من هم زیر گردن فرشته نازتو بو بکش ...


وای عزیزم ممنون که سر میزنی/ اون قسمتِ موها رو هم که گل گفتی خخخخخخ
ببوس پســــــــرِ نازنینت رو / ایشالا بزودی میام بهتون سرمیزنم و یه دلِ سیر از وب تون لذت میبرم که واقعا" دلتنگتونم :-*
سارا(مامان شهیار)
13 مهر 92 1:38
من مثل دیوونه ها کلی گریه کردم.خدارو شکر نی نی ناز به چمعتون اضافه شد.خیلی خوشحالم.آخه خیلی وقت بود سر نزده بودم.

سارا جونم قربونِ اون قلبِ مهربونت عزیزم :-*
مرجان
13 مهر 92 2:02
سلام مامان خانوم گل, خیلی خیلی بهتون تبریک میگم, وبلاگتونو خیلی دوست دارم و همیشه دنبال میکنم و آرزوی سلامتی و خوشحالی خانواده قشنگتونو دارم. از اونجایی که خواستید تجربیاتمونو بهتون بدیم خواستم بگم که حتما حتما زود بزود به نی نی شیر بدین, منم یه پرنسس 7 ماهه دارم که روزای اول تولدش مثل نفس کوچولو زیاد اهل شیرخوردن نبود ولی برای اینکه زردیش بالا نره حتما باید زیاد شیر بخوره و زیاد شکمش کار کنه, 5 ,6 ساعت بین دفعات شیر خوردن خیلی زیاده!, حتما هر دو و حداکثر3 ساعت بیدارش کنین و شیرش بدین. من که بیشتر اوقات مجبور میشدم صورت و پاهای دخترم رو بشورم زیر آب تا بیدار بشه و شیر بخوره. مواظب خودتون باشین.بووووووس


مرسی مرجان جونم که ما رو دنبال میکنین
ساعتِ شیر خوردنش داره بهتر میشه/ یکم هوشیارتر از قبل شده و زودتر بیدار میشه/ از تجربیاتت واقعا" ممنون استفاده میکنم حتما"
:-*
مرجان
13 مهر 92 2:04
راستی یادم رفت این گلها تقدیم شما



ای جاااانم خودتون گل هستین مرجان جووونی :-)
مامان احسان
13 مهر 92 9:29
وااااای سلام چه ناناسه این دخمری خدا حفظش کنه براتون دختر پاییزی دوستت داریم


مرسی مامانِ احسان جوووووونی :-*
مامان احسان
13 مهر 92 9:30
قربون اون لبهای خوشگلت خاله نبینم گریه هاتو .مامانی خیلی مراقب خودت باش


خاله جوووونی شما که پسر داری مگه قرار نشد جیغایِ بنفشِ منو نگاه نکنین :-)
نسيم
13 مهر 92 9:56
الهي قربونت برم
نفس خانم خوش اومدي به دنيا
مبارك باشه مامان نفس
نگران نباش روزاي اول هميشه سخته يواش يواش خوب مي شه گشنش بشه خودش بيدار ميشه و شير مي خوره . البته بگما بچه توي خواب هم شير ميخوره وقتي خوابه مي مي بده اون ميخوره نگران نباش .


ممنون نسیــــــــــمِ عزیزم
خودمم حس میکنم داره یواش یواش بهتر میشه
:-*
نسرین (عزیز دل مامان بابا)
13 مهر 92 14:45
راستی نفس دندوناش کو ؟؟

نیدونم دوستم خخخخخ :-)
مامان نخودی
14 مهر 92 0:21
عزیزم بسیار بسیار تبریک میگم خیلی خوشحال شدم صورت نی نیتونو دیدم چون من از او وب قبلیتون که انقدر منتظر بودید باهاتون بودم و الان واقعا خوشحالم خیلی تبریک

ای جوووونم مامانِ نخودی/ قربونت برم عزیزم/ مرسی که همیشه بامایی :-*
مامان اراد
14 مهر 92 0:35
قدمش مبارک خانومی ایشاله زیر سایه پدر مادر باشه . الان که عکسای نفسو دیدم یاد روز به دنیا اومدن اراد افتادم که چون زردیش بالا بود یه هفته تو بیمارستان پیامبران بستری بود خیلی بد بود ولی خدارو شکر زود خوب شد و الان زمین و زمانو بهم میریزه بس که شیطونه به نظر میاد نفس هم خیلی شیطون باشه ها وای وای وای . برای اغاز دوستیمون شما رو لینک کردم . وقت کردید به وب ما هم سر بزنید


وای مامانِ آراد جون خیلی بده بستری شدنِ نی نیا توو بیمارستان/ خداروشکر نفس رو بستری نکردن و خودبخود داره کم میشه زردیش اما منم همش استرس بستری شدن رو داشتم حتی قبله تولدش خخخخخ
ببوس آراد عزیزمو/ حتما" بهتون سر میزنم فقط منتظرم زندگیم یکم بیفته رو روال حتما میام
ببوسین پسر نازنین تونو :-*
نارینه
14 مهر 92 1:54
الان ساعت 2 نصفه شبه و من دارم گریه میکنم .. از خوشحالی ...

صفحت رو که باز کردم دلم ریخت بخدا...
خیلی خوشحالم برات ... هزار بار شکر که داری این لحظه ها رو تجربه میکنی ....

تبارک الله احسن الخالقین ... ماشالله به دختر گلمون ... حتما براش اسپند دود کن ...
انشالله قدمش پر از خیر و برکت باشه تو زندگیتون ...

نارینه جوووووونم خیلی ماهی بخدا
فدایِ قطره قطره اشکات عزیزِ دلم
میبوسمت دوستم :-*
نارینه
14 مهر 92 2:00
آب شدن لپ بچه ها طبیعیه ...
نگران نباش

زردی هم فقط با شیر دادن و مدفوع کردن بچه پایین میاد .. تا جایی که میخوره بهش شیر بده ...
برای شیر دادن اول جای نشستنت رو درست کن که کمرت راحت باشه و خسته نشی و بعد هم حوصله به خرج بده ... فک دخترک کوچولوئه و زود خسته میشه ... موقع شیر دادن هم لپش رو یا لاله گوشش رو بمال تا بیدار بمونه و شیر بخوره ...
بهداد هم گاهی 5 ساعت پشت هم میخوابید ... و من ظالمانه بیدارش میکردم .. !!

اینا رو حتما از باتجربه های دوروبرت شنیدی ولی دلم میخواست بهت بگم !!

بووووووووووووس برای مامان خانومی


خداروشکر دفع اش خوبه/ مرسی از توضیحاتت حتما" استفاده میکنم/ منم تصمیم گرفتم به زور بیدارش نکنم و دارم بهتر جواب میگیرم/ بهداد جیگرِ منو حسابی ببوس :-*
مامان یاسمن و محمد پارسا
14 مهر 92 13:04
وای ماشالاه چه نازه خدا را شکر که هردوتون سالمید تولدت مبارک نازی خانم

مرسی خاله جونِ عزیزم :-*
راستی رمزی رو که گذاشتی واسه کدوم پستت بود من نتونستم پستی پیدا کنم که با اون رمزه باز بشه !!!!
شبنم
14 مهر 92 19:52
نفس جونم..نفس مهربووووونم..مامانی صبور و عاشق..با قشنگ ترین و غیرقابل وصف ترین حس های دنیا: مادر شدنت رو بهت تبریک می گم!..
وسط حس های تلخ این روزهام، دیدن مامان شدن تو، یه حس شادی و شیرینی، به روحم تزریق کرد!..اون روزی که عکس های دخمل ناز و عزیزت رو دیدم، از سر شوق و تعجب! اولش یه جیغ کوتاه کشیدم (آخه فکر نمی کردم دخملی حالا وقت اومدنش باشه و الان اومده باشه)، و بعدش تا چند دقیقه به عکس هاش میخکوب شدم و نتونستم جلوی گریه ام رو بگیرم... از همون نگاه اولش و عکسی که آقای پدر ازش گذاشته، عاااشقش شدم....بعدش هم با هیجان به بهناز اس دادم که نفس عکس های بچه شو گذاشته!..
حالا از اون روز دیگه کارم این شده که هر بار که لپ تاپ رو روشن می کنم، بیام یه خورده عکس های دخملی رو دوباره نگاه کنم و برم...خاله شبنمش قربونش بشه الههههههههههی....
لپ های بهشتی اش رو از طرف من دو سه تا بوسه آروم و ظریف کن..به اقا حمید هم از طرف همه ما بچه های نت، پدر شدنش رو تبریک بگو.!
بازم بنویسم نفس..من از امروز، دیگه هر بار منتظر دیدن روی ماه یکی از آسمونی ترین فرشته های نت هستم..
مبارکت باشه عزیزم..مامان شدنت و همه حس های قشنگی که این روزها داری، مبارکت باشه.


شبنم جوووووووووووووون عاشقتم بخدا بس که تو ماهی دوستم
شبنم توی اتاق عمل همش جلوی چشمام بودی باورت میشه؟! حالا میام سر فرصت باهات صحبت دارم...
نفس رویِ ماهت رو ماچ بارون میکنه :-*
minoo
15 مهر 92 1:40
سلام مامان گل امیدوارم خوب باشی.دخترت خیلی نازه.منم با تو زایمان کردم .بیا به وبلاگم سر بزن


بسلامتی مینو جوونی.....
مامان یاسمن و محمد پارسا
15 مهر 92 23:17
مامان خصوصی


چک میکنم/ممنون عزیزم.....
مامان غوره
15 مهر 92 23:52
مامان نفس تبریک می گم خانومی.قدم نو رسیده مبارک.مرسی که بهمون سر زدی.
خانومی دکتر به من گفت نهایتا نینی ها باید 4 ساعت بخوابن اگه بیدار نشدن بیدارشون کنید و شیر بدین.ملودی خودش هر 2 الی 3 ساعت پا می شه.متاسفانه من شیرم خیلییییییییییییییییی کمه و اصلا دخملی سیر نمی شه و شیر کمکی می خوره.

بازم بهمون سر بزن.نفس رو ببوس خانومی.



مامانِ ملودی جون باور کن نفس اصن طبقِ قوانین عمل نمیکنه حالا بعدا" میگم نمونه هاش رو/ اصن همین امروز از 3ساعت بیدار بود و فقط شیر خورده و بازی کرده ولی بعدش 7ساعت خوابید و به هیچ وه بیدار نمیشد!!!!!
مریم (رایان و باران)
16 مهر 92 1:33
یعنی خودخودم تنهایی فدات خاله جوناز طرف منو رایان و باران.عروس خودم میشی نفسم؟" خدایا بابت بزرگیت شکرت" الهی همون خدای بزرگی که این فرشته هارو برامون فرستاده حافظشون باشه


آخ جووووون دخملم خواسستگاردار شد اونم چه دامادِ خوشجلی :-)))
امیــــــــــــــــن...
سونیا(مامی پرنیا)
16 مهر 92 18:39
وااااااااااااااااااااااااااای خدای من.خیلی خوشحالم.خدایا شکرررررررررررررررررررت.
ماشالا به نفس کوچولوی ناز و خوشگل و ملوووووووووووس....خیلی ماهی خاله جون.از الان معلومه که حسابی شیطون و بازیگوش میشی از چشات معلومه

خاله سونیاااااا عاشقتم من/ پرنیا جوونمو ببوسین :-*








شبنم
16 مهر 92 20:21
آره عزیزم، چرا باورم نشه، وقتی که این همه مهربونی و عشششق ازت سراغ دارم....
باشه، منتظر می مونم..
جیگر نفس با بوسه هاااااااااش...عزیز دلمه این فینگیلی خوشگل و نازدار و یه دونه..


خاله شبنــــــــــــــــــــم :-*
مرضیه
17 مهر 92 11:05
ای جانم ... چه نفسیه این دختر .. ماشاالله به این همه قشنگی ....
مامان خانوم دوست داشتنیه خودم مادر شدنت مبارک ....قدم گل دخترت مبارک ... اگه بدونی چقدر واست خوشحالم امیدوارم همیشه بخندید و شاد و سلامت باشید


ممنون مرضیه جونم/ میدونم که با خوشیم شادی عزیزم

عاشقِ خودتو اون پسرجیگرتم مــــــــــا :-*
مامان سمانه
20 مهر 92 1:33
وااااااااااااااااااااااااااااااااااایی عزیز دلم
مبارک باشه به سلامتی و شادی
چقدر خوشحالم که بالاخره تونستم عکس نی نی مونو ببینم به خدا از ته دل مامان جون برات خوشحالم
نمیدونم چجوری شادیم و ابراز کنم
باور کن از ته ته ته دلم برات خوشحالم و بهت تبریک میگم
مبارک اسم زیبا و دلنشینش باشه
وای عزیزم دختر دار شدی چقدر شیرین
چقدر ناز
خدا برات نگه داره
برای شما و بابا حمید مهربون


:-))))))
ممنون خاله جووووووووووووووووون
مامان سمانه
20 مهر 92 1:36
خوش خواب خاله نمیشه که همش بخوابی و شیر نخوری باید سه ساعت یکبار حتما" شیر بخوری تا زود بزرگ و قوی بشی نفس جونی
مامان نفس جون روزهای قشنگی داری امیدوارم روز به روز قشنگتر و شاد تر بشه
باور کن همش دوست دارم یه دل سیر باهت حرف بزنم اما شرمنتم که این همه کم حالت و پرسیدم
اما خوشحالم که هستی و با این همه شادی برات پیغام میزارم
اینقدر هولم نمیدونم چی بگم که بتونم احساسم و کامل برات بگم
فقط میدونم خدا خیلی دوست داره


خاله جون دخترم حرفتونو گوش کرده و دیگه شیرش رو خوب میخوره :-)
تورو همیشه کنارم حس میکنم....
فدایِ مامان سمانه ی هول خخخخخ
خدا که خیلی دوستم داره خیلی/ فقط من شرمندشم همین
مامان سمانه
20 مهر 92 1:43
وای که این عکس اولی منو کشته



ای جوووونم :-*
مامان ترنم کوچولو
20 مهر 92 20:39
مبارکه مبارک


فدایِ تو و دخترِ نازت عزیزم :-*
مامانی درسا
21 مهر 92 1:31
وای خدایا بابت تموم تموم مهربونیات شکر .... نفسی خاله خوش اومدی به دنیا ..... عزیزم انگاری دوباره خاله شدم ..... نمیدونی چقده از دیدنت عکسات خوشحال شدم عزیز دل ...... انشاالله همیشه شاد باشی زیبا و تندرست ...... دوستت دارم و منتظر خوندن تموم مادرانگی های مامانت هستم ....... بوس برای نفس عزیز


میفهمم که چقد برام خوشحالی/ چون خودمم نسبت به تو و خوشیهاتو عاشقانه هات همین حس رو داشتم :-*
(زهره)مامان فاطمه
21 مهر 92 10:24
سلام مامانی عزیز.

قدم نورسیده مبارک

واقعا نفسه ماشااله هزار ماشااله

ایناهم ناقابله از طرف من ودخملم

راجع به شیر خوردنش عزیزم تا شش ماهگی باید هر 3ساعت به سه ساعت بیدارش کنی بهش بدی .دخمله منم همینطور بود ولی دکترش گفت 3ساعت که شد باید بیدارش کنی بهش بدی البته فقط تا 6ماهگی چون بعداز اون خودش نیازشو یه طوری بهت میفهمونه




واقعا" ممنون از لطفت زهره جون :-*


mAhyA
21 مهر 92 11:37
ای جونم عزیزم قدمش مبارک باشه بهتون تبریک میگم


ممنون مهیای عزیزم :-*
مامان هلنا
22 مهر 92 12:23
عزیزم قدم نورسیده مبارک. امیدوارم خوشبخت و عاقبت بخیربشه. خیلی ماهه. از وقتی بچه دار شدم عاشق نوزادای چند روزم. اگه شیر خودتو میدی بدون موقع شیر دادن دعاها مستجاب میشه، واسه تمام کسایی که نی نی ندارن و دلشون این حس قشنگ مادری رو میخواد دعاکن. اگه دوست داشتی بگو تابلینکمت عزیزم


ممنون عزیزم
شیرِ خودمو میدم و همیشه بیادِ دوستایِ نازنینم هستم/ با تمامِ سلول هایِ بدنم دعا میکنم...
عزیزم بودن با شما باعث افتخاره :-*
دخترک
23 مهر 92 10:31
امروز دوباره اومدم وبلاگت و راستشو بخوای اشک تو چشمام جمع شده...
یعنی میشه یه روز منم عکسای نینیمو بذارم؟
یاد همه ی خاطرات قبل نفس افتادم...
مریم جون این هدیه خدا به دل پاکته که همیش شکرگذار بودی و صبر کردی...
خیلی خوشحالم.
بخدا انگار خواهرم نی نی دار شده...
بیا عکساش بیشتر بذار...
عکس خودتم بذار مامان باربی...
دوستون دارم...
بوووووووووووووووووس


با تمامِ وجود عشقت رو و دوست داشتنت رو درک میکنمو ممنونم
قطعا" دلامون به هم نزدیکه عزیزم
چششم فقط دنباله فرصتم تا عکس بذارم بخدا
:-*
مهی
25 مهر 92 13:08
سلام عزیزم
خدارو صدهزار مرتبه شکر به ارزوت رسیدی
از روزای اول وبت همراهت بودم از روزای قبل نی نی داشتن تا اون روز قشنگ که خبر بارداریتئ نوشتی و من چقدر اشک ریختم
هنوزم که هنوز اون پستو میخونم شاید واسه صدمین بار.
خدا نی نی تونو از چشم بد حفظ کنه.ماشالله خیلی شیرین و خواستنیه.
التماس دعا.بوووووووووووووس


مهی جونم کاملا" شما رو یادم هست فقط آدرسِ وبت رو برام بذار یادت نره عزیزم
همیشه بیادت هستم و منتظر شنیدنِ خبر خوشی تو
:-*
سولماز مامي باران
29 مهر 92 22:44
سلااام خانوووومي.
نميدووووني چقدر خوشحال شدم عكساي نفس نازنين رو ديدمممم. الهي خاله قررررربونش بره كه انقده نانازه.
اميدوارم ١٢٠ سال زير سايه ي پدر مادر مهربوووونش صحيح و سالم زندگي كنه و شاد باشه و نامدار.
روي مااااهشو ببوس از طرف من و باران.
دوستون داريم.


واااای ممنون سولماز جووونم/ بووووس برای بارانِ عزیزم :-*
کارن
29 مهر 92 23:36
سلام دوست جون قشنگم ..من و مامانیم یه عالمه منتظر اومدن شما بودیم و از دیدنت کلی ذوق کردیم..
....خوش اومدی.....




و چقد ما شما رو دوست داریم....
:-*
مامان غوره
30 مهر 92 18:18
پیشاپیش تولد یکماهگی نفس کوچولو مبارک.صد و بیست ساله بشی خاله جون

ای جان خاله چه حواسی دارین شما :-*

نارینه
2 آبان 92 2:39
دیگه نمیگم آپ کن ... میگم عکس بذار از نفس جونم


فقط بخاطرِ تو ;-)
نارینه
2 آبان 92 2:40
یک ماهه شدن گل دخترمون مبارک .... بووووووووووووووووس براش


ممنون خاله نارینه جوووونی :-*
خاطره مامان بردیا
12 آبان 92 18:48
قدم نو رسیده مبارک. از ته قلبم خوشحالم و تبریک می گم. از دیدن عکساش کلی کیف کردم. خدا حفظش کنه
مامی
پاسخ
عاشقتیم خاطره جون