نفس نفس ، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

مادرااااااااانه

پرنسس کوچولو

1392/6/3 20:51
نویسنده : مامی
579 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدایِ خوب

ساعت 4عصر روز 24/2/92 بود که رفتیم پیش آقایِ دکتر مهدیزاده

اولین کار شنیدنِ صدایِ قلبِ نازنین ات بود که نمیدونم چرا تا صداش فضا رو پر میکنه نیشِ منو باباجونی تا بنا گوش باز میشه! اونوقته که مامان اول از همه خداروشکــــر میکنه و بعد نفسِ راحتی میکشه

عزیزم مامان و بابا عاشقِ دیدنِ رویِ ماهت هستن و هرماه از آقای دکتر میخوایم شما رو بهمون نشون بده, بنابرین سونوگرافی شروع شد:

هَی وایِ من! چی دارم میبینم؟!! هیچ اثری از سر و سینه و دست و پا نیست!!! فقط یک عدد نی نی پاهاشو باز کرده و صاف اومده توی مانیتور!!! آقایِ دکتر با خیلی سریع فرمودن 100% دختره

وای خدای من یعنی من توو دلم یه پرنسس کوچولو دارم؟ ای جوووووووووووووووووووووووونم چه حالی بکینیم منو تو مامانی

انقدر تابلو با پای باز اومده بودی جلو که اگه دکترت هم نمیگفتن دختری بازم من متوجه میشدم (متوجه میشی چی میگم که نه هه هه ههههههه)

پرنسس کوچولوی من خووووووش اومدی/ الهی مامان فدات بشه دختر گلم/قدم هات پر از خیر و برکت عزیزم/ بختت بلند فرشته ی آسمونیِ من/ دستایِ پر مهرِ خدا همیشه به همراهت معجزه ی کوچولوی من

پرنسس در هفته 20 بارداری حدودا" 312 گرم وزن داشت

لازم به ذکر است از هفته 18 بارداری یه نبض هایِ ریزی توی دلم حس میکردم اما فک میکردم توهم زدم! تا اینکه توی 19 هفتگی تکون هایِ ریزِ پرنسس به وضوح حس شد و چه حسِّ عجیبی....

خدایا آغوشِ گرمت این روزها وجودم رو سرشار از عشق و انرژی کرده, خیلی خیلی شکــــــــــــــــر 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

خاطرات دلنشین ما
5 شهریور 92 18:38
نفس عزززززززززززززززززیزم امیدوارم اشیونه عشقت همیشه سرشار از انرژی و شادی و سلامتی باشه.


مرسی از دعایِ قشنگت دوستم :-*
دایی جون (رایان و باران)
6 شهریور 92 15:05
سلام مامان نفس و بابا حمید
خیلی خیلی تبریک میگم و خوشحالم که جیگری سلامته و خوشحالترم که جیگری تون دخمله
آخه من عاشق دختر بچه هام

ای جووووونم داییِ دختردوست :-)

نارینه
10 شهریور 92 3:06
الهی من به تنهایی قربون این خانوم کوچولو بشم ...

خدارو هزار بار شکرش




خدا نکنه خاله جوووونم!
واقعا" خداروشکـــــــــــر
مامان ترنم کوچولو
11 شهریور 92 15:53

مبااااااااااااااااااااااارکه
سلامت بیاد به آغوشت ایشالله


برام دعا کن مامیِ ترنم جووونیِ من :-*
مموی عطربرنج
16 شهریور 92 15:15
نفس جان!
فکر کردم دیگه نمی نویسی...
به سلامتی عزیزم...
اون عکس 4 بعدیت محشره...خیلی دوسش دارم...


خودمم عاشقشم خاله جوووونی :-)
خاطره مامان بردیا
30 شهریور 92 18:44
قدر این لحظات رو بدون که بعدا خیلی خیلی دلت واسشون تنگ می شه. مخصوصا واسه این تکونایی که می گی


حتما" خاله خاطره جوووونی :-*