از 22/2/84 به 22/2/92......................هشتمین سالگرد ازدواج
به نامِ خدایِ خوب
و امروز 22/2/92 برای من تداعی کننده ی هشت سال عشق بود
هشت سال زندگی پر از فراز و نشیب
هشت سال بودن در زیر سقفی که امروز حمید و جنینی حدودا" بیست هفته ای هم در زیر آن نفس میکشند
و من امروز خوشبختم بخاطر تو حمیدِ همیشه عزیزم (بابایی/آقایِ پدر)
بخاطر تو که همیشه بهترین اتفاقِ زندگیم بودیو هستی
و بعدترها بخاطر فرشته ی مینیاتوری مان که به لطفِ خدا و وجودِ تو امروز با من نفس میکشه
و چقدر زندگیِ من با شکوه شده با وجودِ خدا و نفس هایِ شما دو نفر
مردِ امروزِ کوچه ی شیدایی پلاک2 واحد8 نمیدونم اینهمه دوست داشتنم از ضعفِ منه یا از خوبی تو اما تا همیشه بدون که وجودم به یقین به وجودِ تو گره خورده و خدا رو شاکرم بخاطر آنچه که در تو بود و نبود....
خدایا این عاشق تر شدن ها فقط از وجود کسی چون تو سرچشمه میگیره/ همیشه با ما بمان/با ما 3نفر بمان/ بمان و شکر کردن هایمان رو بشنـــــــو / خداوندا شکـــــــــــــــــــــــــر برای بودنت برایِ حمیدت و برایِ جنینت