نفس نفس ، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

مادرااااااااانه

هفته شانزدهم

1392/1/31 22:48
نویسنده : مامی
1,044 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدایِ خوب

توی همچین روزی یعنی 27/1/92 دیگه منتظر بودم بهم بگن نی نیه توی دلم چیه! دوست داشتم بدونم بالاخره چه مدلی باید باهاش صحبت کنم/ تا حالا از لغات مشترک استفاده میکردمو با نی نی صحبت میکردم اما واقعا" دیگه دوست داشتم با اسم های منتخب صداش کنم!

وارد مطب شدیم , اولین نفر رفتیم تو, برای اولین بار آقای دکتر بدونِ سونو و با گوشی داشت دنبال قلب کوچولوش میگشت و صدارو واسه مام پخش میکرد / پس چرا صداش نمیاد!!!

واااااااااااای خدا یه صدای تالاپ تولوپ ناز داره پخش میشه و صداش همه جارو برداشته/ ازون صداها که همیشه مامانایی که شکمشون قلمبه بود وقتی وارد اتاق دکتر میشدن چند ثانیه بعد صدای قلبِ نی نی هاشون سالن انتظار رو پر میکرد و لبخند روی لبام مینشوند....

بعد سونو شروع شد/ اصن نی نی رو توی مانیتور نمیدیدم! خدایا منکه نی نی رو توی هفته های خیلی پایینترم توی مانیتور واضح میدیدمو تکون هاش برام مشخص بود پس اینبار کو؟!!!

دکتر یه لبخند زد و توضیح داد نی نی تون امروز برعکسه و به حالت چمباتمه قرار گرفته, در واقع وارونه بود و برعکسِ همیشه, ستون فقرات رو به بالا بود!!

مادر جان آخه این چه مدل خوابیدنه/ این چه پوزیشنیه که بعد 20 روز واسه مامان بابا میگیری؟! تازه ازون بدتر پاهارو هم بسته بودی سفت و تا 10 دقیقه اول اصن تکونم نمیدادی!! من مگه از صبح باهات کلی صحبت نکرده بودم که پاهاتو تکون بده بذار ببینیم دختری یا پسر/ اینجوری حرفمو گوش میکنی بله؟؟

خلاصه بعد تلاش های مداومِ آقای دکتر یه لحظه کوتاه پاتونو تکون دادین و آقای دکتر حدس زدن شما دختر هستین اما بازم صد در صد نه ابرو

عشقِ مامان اونروز 16 هفته و 1 روزش بود

و وزنی حدودِ 165 گرم داشت که الهی مامان فداش شه

راستی مایع دور جنین همیشه خوب بود اما اینبار کمتر از دفعات قبل بود و این مامانو ناراحت کرد ولی باعث شد که مصرف مایعات رو دوبرابر کنم.

خدایا چه خوبه که هستی شکـــــــــــــــــــــر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)