دومین دیدار
به نام خدایِ خوب از اونجاییکه تصمیم گرفتم همزمان تحتِ نظر دوتا دکتر باشم امروز دوباره برام لحظه ی موعود بود/ لحظه ی دیدنِ تو با یه وجودی که پر از هیجان واسترس بود اینبار وارد مطب خانم دکتر شدیم و خدا رو بی نهایت سپاس که ایشون به سرعت خونه ی کوچولوت رو توی دلم پیدا کردن و بر سلامت کاملِ شما صحه گذاشتن ممنون که به سرعت قلبِ پر تپش ات رو نشون دادی, قلبی که ظاهرا" قلبِ توئه اما بخدا قسم که این روزها واسه زنده بودنِ من میتپه/ مامانی باور میکنی دیدنِ تپشش هر لحظه به من جونِ دوباره میده؟!؟ آقای پدر از تمامی لحظات فیلمبرداری کرد تا هرگز فراموش نشه این تکرارنشدنی هایِ زیبایِ زندگیمون کنجدیِ خانه ی ما در تاریخِ 2/12/91 عمری به اندازه...